۱۰ بازیگر مشهور که در فیلمها با بزرگترین ترس هایشان روبه رو شدند + تصاویر
تاریخ انتشار: ۱ آذر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۰۰۵۱۷۲۹
برخی نقش آفرینیها آنچنان درخشان اند که تماشاچیان از اینکه بازیگر توانسته اینچنین عالی در نقش خود فرو رود و طبیعی بازی کند، شگفت زده میشود. اما گاهی اوقات ترسی که در فیلمها میبینیم کاملاً واقعی است و ما شاید حتی متوجه آن نشویم.
در واقع بازیگران گاهی مجبور میشوند برای بازی در صحنهای به هراسهای خود غلبه کنند، امری که واقعاً تحسین برانگیز است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در ادامه به ماجرای ۱۰ بازیگر مشهور هالیوود میپردازیم که در فیلمهای خود با بزرگترین ترسهای زندگی شان روبهرو شدند.
رایان رینولدز: ترس از مکان بسته در فیلم «مدفون» (Buried)
رینولدز که به تنگنا هراسی یا ترس از مکان بسته دچار است، تمام این فیلم را درون یک فضای بسته بازی کرد و این مسأله باعث تحلیل رفتن قوای روانی او شده بود. البته این چالش ارزشش را داشت چرا که فیلم بسیار باورپذیر از آب درآمد و تماشاچیان آن احساس میکنند همراه شخصیت اصلی فیلم درون یک محفظه گیر افتاده اند.
رینولدز دربارهی این تجربه میگوید: «بعد از تجربهی این فیلم با خودم فکر کردم دیگر هیچوقت موقع بازی در فیلمی از چیزی شکایت نمیکنم. سخت بود. “مدفون” واقعاً واقعاً تجربهی سختی بود، هم از نظر روحی هم از نظر جسمی. بعد از این فیلم آدم دیگری شدم.»
سلما هایک: ترس از مار در فیلم «از گرگ و میش تا سحر» (From Dusk Till Dawn)
کوئنتین تارانتیتو که نویسندهی فیلم «از گرگ و میش تا سحر» بود، هایک را با یک حقه راضی به به بازی با یک مار کرد. سلما بازی در این فیلم را بدون اطلاع از این مورد جزئی پذیرفته بود و وقتی هم که از او خواسته شد این کار را انجام دهد به خاطر ترسی که از مارها دارد سعی کرد زیر بار نرود. به همین خاطر تارانتینو به او گفت مدونا، خوانندهی مشهور حاضر به بازی در این صحنه شده و هایک فهمید نمیتواند این فرصت را از دست دهد.
در نهایت سکانس بازی هایک بسیار به یادماندنی از آب درآمد و البته برای او هم خیلی ترسناک نبود، چون برای بازی در آن صحنه او را هیپنوتیز کردند. او بعدها دربارهی این تجربه گفت: «خوب بود، چون مجبور شدم به بزرگترین ترسم غلبه کنم. برای رقص با مارها هیپنوتیزمم کردند. رقص طراحی شده نبود، فی البداهه اجرا شد. چون نمیشد رقص را با یک مار هماهنگ کرد. نمیدانستیم مار چه کار میخواهد بکند!»
سیلوستر استالونه: ترس از ارتفاع در فیلم «صخره نورد» (Cliffhanger)
از قرار معلوم سیلوستر استالونهی توانمند هم نقطه ضعفهای خودش را دارد. در واقع برای اینکه استالونه نقشش در فیلم «صخره نورد» را ایفا کند مجبور شدند او را فریب دهند. کارگردان فیلم دربارهی این ماجرا میگوید: «اولین باری که استالونه به آلپ رسید نگاهی به آن قلهی ۳/۳ کیلومتری انداخت که جلویمان بود. من گفتم “محل فیلمبرداری اینجا است. ” استالونه گفت “کی قرار است برود آن بالا؟ ” گفتم “تو”. نگاهی به من کرد و گفت “حتماً شوخی میکنی. من ترس از ارتفاغ دارم. بلندترین جایی که تا حالا بوده ام پاشنههای چکمههای کابویی ام است. ”»
کارگردان فیلم میدانست استالونه جلوی عوامل جواب رد نمیدهد، چون باعث خجالتش میشد و کم کم استالونه را مجبور کرد از کوه بالا برود. نتیجه آن شد که آنها فیلم را در ارتفاع ۴ کیلومتری ضبط کردند و به لطف شجاعت استالونه فیلم مهیجی از آب درآمد.
اوما تورمن: ترس از مکان بسته در فیلم «بیل را بکش: بخش ۲» (Kill Bill, Volume ۲)
یکی از اضطراب آورترین صحنههای مجموعه فیلم «بیل را بکش» زمانی است که شخصیت «عروس» که نقش آن را اوما تورمن برعهده داشت، زنده زنده دفن میشود و مجبور میشود تنها با تکیه بر تواناییهای خودش بیرون بیاید. این صحنه گرچه برای تماشاچیان مهیج بود، اما برای تورمن اصلاً ساده نبود. تورمن به ترس از مکان بسته دچار است، اما معتقد است هر کس دیگری هم جای او بود وحشت میکرد. او در اینباره میگوید: «بله من ترس از مکان بسته دارم، اما واقعاً لزومی ندارد حتماً ترس از مکان بسته داشته باشید تا از زنده زنده دفن شدن بترسید.»
ربل ویلسون: ترس از ارتفاع در فیلم «آوازخوان حرفه ای» (Pitch Perfect ۳)
گرچه وقتی صحبت از کارهای نمایشی پیچیده باشد، بعید به نظر میرسد فیلمی مثل «آوازخوان حرفهای ۳» در این فقره قرار گیرد، اما ربل ویلسون میتواند به شما بگوید که اصلاً اینگونه نبود. ویلسون در زمان بازی در این فیلم مجبور بود مرتباً با ترس از ارتفاع خود روبهرو شود و این موقعیت برای او بسیار اضطراب آور بود.
ویلسون دربارهی این تجربه میگوید: «می دانم خیلی آدم زمختی به نظر میآیم، ولی من از ارتفاع میترسم. این تنها چیزی است که از آن میترسم. مجبور شدم ۱۰ بار از ارتفاع ۶ متری بپرم. هر دفعه هم خشکم میزد.»
کریستن استوارت: ترس از اسب سواری در فیلم «سفیدبرفی و شکارچی» (Snow White and the Huntsman)
استوارت خود اقرار کرده که سوارکاری هایش در زمان بازی در فیلم «سفیدبرفی و شکارچی» تجربهی نسبتاً ناخوشایندی برایش بود. به گفتهی استوارت، در اسب سواری چیزی هست که با او چندان سازگار نیست. او در اینباره میگوید: «اصلاً دوست ندارم سوار یک اسب شوم. من عاشق اسبها هستم. فکر میکنم خیلی زیبا هستند. عاشق انرژی شان هستم. عاشق آن هستم که کنارشان باشم. عاشق آن هستم که بینی نرم کوچک شان را نوازش کنم. متنفرم از آنکه به آنها امر کنم.»
مت دیمون: ترس از مارها در فیلم «ما باغ وحش خریدیم» (We Bought a Zoo)
اسکارلت جوهانسون یک بار با تعریف خاطرهای از مت دیمون، همبازی اش در فیلم «ما باغ وحش خریدیم» را رسوا کرد. جوهانسون گفت در زمان بازی در این فیلم یک بار شاهد بود مت دیمون وقتی مارها دوره اش کردند مثل یک بچه گریه و خودش را عقب و جلو میکرد. جوهانسون همچنین گفت: «خیلی ترسیده بود. یک کمی هم عرق میریخت که احتمالاً این عرق از گوشهی چشمش جاری شده بود. به او گفتم “مت بچهها درواقع دارند با مارها شیرین کاری میکنند. خودت را جمع و جور کن. ”»
دیمون صحت صحبتهای جوهانسون را تأیید کرد و گفت: «من از مار میترسم. اسکارلت و بچهها به زور من را با آنها مواجه کردند.»
جنیفر آنیستون: ترس از رفتن به زیر آب در فیلم «کیک» (Cake)
ریشهی ترس آنیستون از فرو رفتن در آب به دوران کودکی او برمی گردد. او وقتی ۵ سال داشت با سه چرخه اش به داخل یک استخر افتاد. آنیستون در زمان بازی در فیلم «کیک» مجبور شد با این ترس خود روبهرو شود. در این فیلم صحنهای وجود دارد که شخصیتی که آنیستون نقش آن را بازی میکرد برای درمان به زیر آب میرود و این برای آنیستون یک کابوس تمام عیار بود. او دربارهی این تجربه میگوید: «این صحنه را ۳۰ بار تکرار کردند تا بالاخره درآمد… دیگر هیچوقت این کار را نمیکنم.»
جیک جیلنهال: ترس از شترمرغ در فیلم «شاهزاده ایرانی: شنهای زمان» (Prince of Persia: The Sands of Time)
جیک جیلنهال در زمان بازی در فیلم «شاهزاده ایرانی» درواقع به یک ترس دچار شد که از قبل آن را نداشت. کار با شترمرغها برای جیلنهال خیلی دشوار بود و در نهایت ترسی از این پرندگان در او شکل گرفت. او دربارهی این تجربه میگوید: «وقتی کنار شترمرغها هستید نباید هیچ سر و صدایی کنید. وگرنه چشم هایتان را از کاسه درمی آورند و قلب تان را سوراخ میکنند. به خاطر همین خود به خود از آنها ترس پیدا کردم. ظاهرشان مظلوم است، ولی درواقع اینطور نیستند.»
خوشبختانه جیلنهال در آن صحنه باید از دست این پرندهها فرار میکرد، به همین خاطر ترسش به کمکش آمد. همبازی او، جما آرترتون که شاهد همه چیز بود میگوید: «جیک واقعاً ترسیده بود. پا گذاشت به فرار و حالت چهره اش در آن صحنه اصلاً بازی نبود.»
اسکارلت جوهانسون: ترس از پرندگان در فیلم «ما باغ وحش خریدیم» (We Bought a Zoo)
جوهانسون هم مثل همبازی اش، مت دیمون، در زمان بازی در فیلم «ما باغ وحش خریدیم» کار راحتی نداشت. این بازیگر که ترس از پرنده دارد در این فیلم با انواع حیوانات و پرندگان سر و کار پیدا کرد و مجبور شد با ترس خود روبهرو شود. او در توضیح ترس خود میگوید: «یک چیزی است مربوط به بال و منقار و بال بال زدن. از آنها میترسم. این ترس هنوز از بین نرفته. اگر از من میخواستند که یک پرنده را روی شانه ام بگذارم، این کار را انجام میدادم، اما برایم سخت بود.»
منبع: روزیاتو
منبع: پارسینه
کلیدواژه: بازیگران هالیوود بازیگران هالیوود سبک زندگی پارسی خبر زمان بازی در فیلم مت دیمون مجبور شد روبه رو مار ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.parsine.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «پارسینه» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۰۵۱۷۲۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سرگذشت غمانگیز نخستین زن بازیگر سینمای ایران
دهم اردیبهشتماه سالروز درگذشت بازیگری است که نه تنها به عنوان نخستین هنرپیشه زن ایرانی شناخته میشود بلکه از منظری دیگر او را اولین قربانی در ناتوانیِ بومی کردنِ تفکر مدرن در سینمای ایران میدانند. صدیقه (روحانگیز) سامینژاد بازیگر فیلم «دختر لر» پس از نقشآفرینی در نخستین فیلم خود آنقدر سختی دید که هرگز حاضر به تکرار این تجربه نشد.
نام روحانگیز سامینژاد که متولد سال ۱۲۹۵ در کرمان بود، با بازی در نقش «گلنار» در فیلم «دختر لُر» برای همیشه در تاریخ سینمای ایران باقی مانده است. «دختر لر» نخستین اثر ناطق سینمای ایران است و در سال ۱۳۱۲ توسط خانبهادر اردشیر ایرانی و عبدالحسین سپنتا ساخته شد.
با پخش «دختر لر» در سینماها که با استقبال فراوانی هم روبرو شد، سامینژاد به شهرت رسید، اما بعد سرنوشت بسیار تلخی پیدا کرد.
فریدون جیرانی سال ۱۳۸۹ در دورانی که پخش یک مصاحبه با فریماه فرجامی بعد از سالها بیخبری و با تصاویری تکاندهنده از این ستاره سالهای دور سینما واکنشهای تندی را به دنبال داشت، در مطلبی بیان کرد: زندگی بازیگران در سینمای ایران تلخ است و این فقط مربوط به سالهای پس از انقلاب نیست. از ابتدای ورود سینما به ایران این سرگذشت تلخ تکرار شده است. ۱۳ اردیبهشت سال ۱۳۷۶ یک روز صبح به دفتر مجله سینما زنگ زدند و گفتند روحانگیز سامینژاد مُرده است. من تا آن روز فکر میکردم روحانگیز سامینژاد باید سالها پیش مرده باشد.
به خانه خواهرش عالیه زند تبریزی زنگ زدم و دیدم خبر درست است. رفتم خانه عالیه زند تبریزی و فهمیدم سامینژاد بعدازظهر چهارشنبه ۱۰ اردیبهشت ۷۶ در سن ۸۶ سالگی در تنهایی مرده و روز پنجشنبه ۱۱ اردیبهشت در قطعه ۳۴ ردیف ۴۴ شماره ۴۶ در جایی گمنامی خاک شده است. رختخواب سامینژاد وسط خانه بود. تنها میراث این اولین بازیگر سینما یک کیسه نایلونی بود و داخل آن یک بسته سیگار، یک شناسنامه و بروشور تانشده «دختر لر».
این کارگردان سینما همچنین گفته بود: من قبل از دیدن این میراث، تصویر سامینژاد را در فیلم تهامینژاد دیده بودم که گریه میکرد و دیگر هیچ. «ایران قادری» که یک روز سرشناسترین بازیگر تماشاخانه تهران بود، چه شد؟ چگونه مُرد؟ چه کسی خبر داشت؟ و خیلیهای دیگر. ریشه سرگذشت تلخ بازیگران در سینمای ایران را باید در جامعهای جستجو کرد که نتوانسته است تفکر مدرن را بومی کند و در خود حل نماید. متاسفانه اولین قربانیان این ناتوانی بازیگران زن سینما بودند.
عباس بهارلو – مورخ و پژوهشگر سینما – در سال ۱۳۸۱ مطلبی درباره این بازیگر نوشته بود که در بخشهایی از آن آمده است: وقتی در سال ۱۳۱۲ فیلمِ «دختر لر» ساخته مشترک خانبهادر اردشیر ایرانی و عبدالحسین سپنتا، که صدیقه سامینژاد در آن نقش «گلنار» را بازی میکرد، در تهران نمایش داده شد، در میان مردمی که برای بار نخست سیمای یک زن ایرانی را بر پرده سینما دیده بودند واکنشهای ناگواری برانگیخت، که بهدرستی روشن نیست ــ و احتمالاً هیچگاه نیز معلوم نخواهد شد ــ که آیا خانم صدیقه سامینژاد تصوری از آن واکنشها در ذهن داشته است یا خیر، و آیا اگر میداشت حاضر به ایفای نقش در آن فیلم میشد؟
گفته میشود که در آن مقطع آوانس اوگانیانس نیز کوششهایی را در زمینه ساخت فیلم انجام میداد و در اینباره بهارلو ادامه داده است: بهموازات فعالیتهای سختکوشانه اوگانیانس در ایران، عبدالحسین سپنتا و خانبهادر اردشیر ایرانی نیز برای ساختن نخستین فیلم مشترک در هندوستان در جستوجوی بازیگر زنی بودند که زبان فارسی بداند و نقش «گلنار» را در فیلم «دختر لر» بازی کند. تا قبل از دوره پهلویِ اول بازی زنانِ مسلمان در نمایشها و تعزیهها ممنوع بود و بازیگران زنی که در این سالها در فیلمهای اوگانیانس و مرادی ایفای نقش میکردند مانند مادام سیرانوش، لیدا ماطاوسیان، ژاسمین ژوزف، زما اوگانیانس و آسیا قسطانیان (کوستانیان) از بانوان ارمنی بودند که اکثر آنها از صحنه تئاتر به سینما آمده بودند، بههمین دلیل موانع کمتری بر سرِ راه خود داشتند.
سپنتا موفق شد صدیقه (روحانگیز) سامینژاد، همسر یکی از کارکنان کمپانی امپریال فیلم بمبئی، را که از سیزده سالگی از کرمان به هندوستان رفته بود مجاب کند و با این توضیح که نام او بهعنوان نخستین بازیگر زن در تاریخ سینمای ایران ثبت خواهد شد ــ که شد ــ موافقت او و شوهرش، دماوندی، را برای بازی در فیلمش جلب کند. بدین ترتیب گروه هندی ـ ایرانی عبدالحسین سپنتا و اردشیر ایرانی کار خود را در هندوستان آغاز کرد. «دختر لر» نخستین بار در سیام آبان ۱۳۱۲ در دو سینمای مایاک (دیدهبان) و سپه بر پرده آمد، و نمایش آن، سال بعد از دوم مردادماه ۱۳۱۳ در سینما مایاک تکرار شد، و پس از یک ماه از چهارم آذر نمایش آن در سینما سپه به مدت پنجاه روز ادامه یافت.
سپس با یک دو هفته وقفه در همینسینما از نو بر پرده رفت. استقبال از فیلم بسیار پُرشور بود و حتی «مادر بزرگهای خیلی پیر» هم رفتند تا سرگذشت «دختر لر» را بهچشم ببینند. ایفای نقش گلنار در «دختر لر» موجب شد که صدیقه سامینژاد چنان انگشتنما و زبانزد خاص و عام شود که هم با دشنام روبرو شد و هم با تشویق برخی مردم در شهرهای مختلف.
سامینژاد در سال ۱۳۴۹ یعنی ۳۷ سال پس از نمایش «دختر لر»، در مستندی از محمد تهامینژاد با نام «سینمای ایران از مشروطیت تا سپنتا» حضور یافت و به روایت زندگی دشوار و پر از رنج خود پرداخت.
از تهامینژاد نقل شده است: اغلب بهطور کنترلنشدهای میخندید و در حالیکه اشک در چشمانش حلقه زده بود به من گفت که هنگام اقامت در هند ایرانیهای متعصب او را مورد ضربوشتم قرارمیدادند و حتی بطری بهطرفش پرتاب میکردند. بهطوریکه همواره مجبور بود همراه با محافظ از استودیو امپریال فیلم خارج شود.
درباره این چهره مستند دیگری با نام «روحانگیز سامینژاد» به کارگردانی مجید فدایی نیز ساخته شده که در ارتباط با زندگی نخستین بازیگر زن سینمای ایران و ایفاگر نقش «دختر لر» است.
سامینژاد در حالی در ۸۰ سالگی از دنیا رفت که خاطرات زیادی از دورانی که «دختر لر» ساخته شد و حواشی پیرامون آن بازگو نشد. فریدون جیرانی که مطالعات زیادی درباره تاریخ سینما دارد، با بیان اینکه چنین اتفاقی فقط مختص نخستین بازیگران سینما نبوده، در مصاحبهای با ایسنا گفته بود: بسیاری از بازیگران سینما، حرف و تاریخ سینما را با خود به زیر خاک بردند. من بارها به آنها گفته بودم که اجازه بدهید این اطلاعات به نسلهای دیگر انتقال داده شود، اما بسیاری از آنها به این موضوع توجه نکردند.
قدیمیهای معروف، بریدهاند و سعی میکنند که صحبت نکنند، چون معتقدند سالها به آنها بیلطفی شده است و دل پرگلایهای دارند. مثل ناصر ملک مطیعی که من یک بار از او دعوت کردم تا به خانه سینما بیاید و درباره «چهارراه حوادث» (فیلمی به کارگردانی ساموئل خاچیکیان) صحبت کند و هرچه اصرار کردم موافقت نکرد. فردین هم دق کرد، در حالی که میتوانست بازی کند.
در یکی از برنامههای تلویزیونی هفت، بعد از سالها آقای افخمی گفت که اگر به تاریخ سینما مراجعه کنید میبینید که بعد از فیلم «گنج قارون» تعداد سینماهای تهران افزایش پیدا کرده است بنابراین نمیتوان نقش فردین را در تاریخ سینمای ایران انکار کرد، اما سالها تلاش شد که این نقش را انکار و حذف کنیم، اما نتوانستیم. برای همین بعد از فوت او تشییع جنازه باشکوهی شکل گرفت. او میتوانست بازی کند، چرا بازی نکرد؟ اگر بازی میکرد چه اتفاقی میافتاد؟ در سینمای سی سال اخیر که علی بیغمی وجود نداشت، میتوانست نقش یک پدر را بازی بکند.
منبع: روزیاتو
tags # بازیگر سینما ، سینما سایر اخبار اسرار تکامل آلت جنسی؛ رابطه جنسی انسانهای اولیه مثل گوریلها بود؟ (تصاویر) «زو»؛ گاو عقیم و غولپیکری که توسط انسانها به وجود آمد! (تصاویر) عجیب و باورنکردنی؛ اجساد در این شهر خود به خود مومیایی میشوند (تصاویر) کشف پرنده عجیبی که سمت راست بدنش نر است و سمت چپش ماده!